۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

مروري بر زندگينامه عارف کبير محي الدين عربي

مروري بر زندگينامه عارف کبير محي الدين عربي : ابن عربي در هفدهم رمضان 560 ه-ق در شهر مرسيه واقع در جنوب شرقي اسپانيا به دنيا آمد و پس از گذراندن سالهاي نخستين عمر در مرسيه به اشبيليه ”Seville” اسپانيا که در آن زمان از مراکز بزرگ علمي به شمار مي آمد رفت و در آنجا دروس مقدماتي را تحصيل کرد.
وي در کتاب فتوحات به نيکي از اساتيدي که در اين شهر ديده بود ياد مي کند و آنان را راهنمايان خود به سير و سلوک معنوي مي داند وي حتي از محضر برخي زنان عارف نيز استفاده نموده است ، از جمله می شود از اسم خانم ياسمين مرشنايي و فاطمه قرطبي که در زندگاني وي تاثير فراوان داشتند ياد کرد ، مخصوصا فاطمه سالخورده با (95 سال سن) در وي بيشتر موثر افتاده است ، ابن عربي گفته است اين زن بزرگ و دانا در عين پيري درخشندگي و زيبايي دختري شانزده ساله را داشت ، اين زن مدت دو سال مرشد معنوي ابن عربی بوده است. و خود را مادر روحاني ابن عربي مي شمرده است . .در بيست سالگي ابن عربي به مسافرت در شهرهاي مختلف اندلس پرداخت. در سن 38 سالگي عازم شرق شد. قصد او ظاهرا اداي فريضه حج بود ولي احتمالا غرض اصلي او جستجوي مامني به دور از سرزمين مغرب که در آن زمان دستخوش اغتشاش و هرج و مرج گشته بود و نيز فرار از محيط خفقان آوروفقهاي تنگ نظر آن ديار بود.
وی زندگاني پيش از ورود به طريقت اش را ، "زمان جاهلت اش" ناميده است. (فتوحات، ج 2، ص 425 و ج 1، ص 185).
ازدواج او با زني به نام مريم بنت محمد بن عبدون که اهل مسکوک بوده است صورت گرفت وی دائماً در حال مسافرت به مناطق مختلفي چون تونس، بيت المقدس، مصر، حجاز، فاس، سوريه، دمشق و غيره مناطق بوده است.
وي در سفر به آسياي صغير با صدرالدين قونوي که بعدها مهمترين شـــارح آثار او گشت آشنا شد.
و پس از سفرهاي دور و درازي به سراسر خاورميانه از اوشليم و کلده گرفته تا حجاز و بغداد و حلب، بالاخره در شهر دمشق ساکن گشت و در سال 638 ه-.ق (1240 م) در سن 75 سالگي دارفاني را وداع گفت: وي در صالحيه در دامنه کوه قاسيون در شمال دمشق به خاک سپرده شد.مقبره او در دامنه جبل قاسيون اکنون تبديل به زيارتگاه ارادتمندانش شده است.
مكان جامع و مدرسه محيي الدين بن عربي در صالحيه ـ محله محيي الدين كنوني ـ و در دامنه كوه قاسيون قرار دارد . اين محله داراي كوچه هاي پر پيچ و خم و بازاري قديمي است كه حدود هشت قرن به همين نام مشهور بوده است .
جامع محيي الدين كه بر مزار اين عارف قرار دارد به دست سلطان سليم عثماني در 913 هجري ساخته شده و كتيبه اي نيز بر بالاي در ورودي آن ، تاريخ و باني اين بنا را به ما معرفی می کند .
به نظر مي رسد بناي جامع پس از دوره عثماني تعمير و ترميم شده و گنبد و نماي آن بسيار ساده و از سيمان و گچ ساخته شده است . در جنوب صحن و سمت چپ شبستان جامع پلكاني است كه صحن را به زير زمين متصل مي سازد و قبر محيي الدين نيز در اين زير زمين است . بر ديواره سمت راست پلكان ورودي كتيبه اي به خط زيبا از دوران عثماني است كه چند بيت شعر به زبان تركي بر رنگ سبز دران نوشته شده است . در اين زير زمين كه به ابعاد 3×6 متر است ، قبر محيي الدين در وسط قرار گرفته و محفظه اي از شيشه قبر او را احاطه كرده است . بر روي سنگ قبر مذكور كه مرمرين است شرحي از زندگي محي الدين حجاري شده است . در كنار مقبره وي سه قبر ديگر ديده مي شود . قبر اول از شيخ حسن جزايري ، قبر دوم از محمود خربوطلي (احتمالاً برادر امين خربوطلي مؤلف مشهور سوريه) و امام جماعت مسجد و قبر سوم نيز از داماد اسد پاشاي دولت عثـــــــماني می باشد .
به هر صورت ابن عربي از پرکارتر ين نويسندگان جهان اسلام است. وي حداقل صاحب 140 اثر است که هم رساله هاي کوچک را در بر مي گيرد و هم کتابهاي حجمي چون فتوحات را شامل می باشد.
کاری که او انجام داده است عملی است که صوفيان و يا عارفان قبل از او انجام نداده بودند ، برای تصديق ادعايم می خواهم سخنان از بايزيد را برای تان به توضيع بگيرم.
ابوسعيد مي گفت: منويس بگذار از تو بنويسند. بعدآ سوال در ذهن ما خلق می شود که آيا بايزيد کتابي نوشت؟ حلاج چطور؟ به ساده گی می شود گفت نه انها اثاری از خود به جاه نگذاشته اند در رابطه به جنيد از مطالعه کتوب استنباد می گردد که او آنچه از او باقي مانده بود را سوزانده است ! اما ابن عربي قرار نوشته ها بالغ بر صد و چهل و عده ای ديگر هم گفته است که حدود هشت صد رساله از خود باقي گذاشته است ، واقعا قابل قياس با گذشته گان نيست.
کثرت شمار تاليفات وي دليل کافي است بر اين که از الهامي فوق طبيعي سرشار بوده است.اگرچه آثار او غالبا در زمينه عرفان و تصوف است ولي تمام علوم اسلامي همچون علم حديث، تفسير، سيره نبي، فلسفه ادبيات، شعر صوفيانه و ... را نيز در بر مي گيرد . . با ظهور ابن عربي ناگهان نقطه عطفي در سنت تصوف ايجاد گرديد و مباحث عرفاني که در آثار متصوفان قديمي غالبا به دستورالعملهاي اخلاقي يا سخنان هريک از صوفيان که در مراحل مختلف سلوک گفته بودند، محدود مي شد، دچار تحولي اساسي گرديد. محي الدين اين افکار و عقايد پراکنده را به صورت کامل و روشن تنظيم کرد. به وسيله وي جنبه باطني اسلام آشکارا بيان شد و مرزهاي جهان معنوي طوري بيان گرديد که براي هرکس که عقل و هوش کافي داشت، راهي باز شد تا بتواند در طريق سلوک قدم گذارد. وي جنبه باطني معارف ديني را قالب بندي کرد و آن را در چارچوبي مشخص قرار داد تا با کمک آن سنت تصوف در ميان کساني که پيوسته در خطر گمراهي بودند محفوظ بماند .
به هر صورت گزيدة افکار و جهان بيني عرفاني ابن عربي را مي توان به حق بزرگ ترين و برجسته ترين بنيانگذار نظام عرفان فلسفي يا فلسفه عرفاني يا حکمت الهي عرفاني در تاريخ اسلام به شمار آورد ، پس از ابن عربي، هيچ يک از عرفا يا فيلسوفان عارف را نمي توان يافت که به گونه اي تحت تأثير وي قرار نگرفته باشند ، ابن عربی در جايي از فتوحات تصريح مي کند ، علم الهي دانشي است که خداوند از راه القا و الهام و فرود آوردن روح الامين در دل انسان آن را مي آموزاند و او در اين کتاب از آن بهره گرفته است.(فتوحات، ج 3، ص 456) . . سبک و شيوه او: محي الدين در بيان مطالب مربوط به سير و سلوک آســـــان گو بود و به راحتي مي توان به منظور وي دست يافت اما آنجا که پاي بيان حکمتهاي الهي فرا مي رسد بسيار سخت و استعاري سخن مي گويد.
در اين قسم نه تنها فرد بايد معني دقيق کلمات او را بداند بلکه بايد براي فهم کتابهاي او از توانايي کافی در زمينه ادبيات و خصوصا فنون ادبی بر خوردار باشد و رنه رسيدن به واقعيت افکار او مشکل است ، وي زباني رمزگونه در بيان حکمتهاي الهي دارد. زبان رمزي او از اصطلاحات شاعرانه گرفته تا اصطلاحات هندسي و رياضي را در خود جاي مي دهد. شايد اين روش او بدين منظور بوده که تنها اهل معرفت و باهوشان به انديشه هاي او پي ببرند. . عقايد ابن عربی بزرگ : : الف - وحدت وجود : او معتقد است در عين آنکه خداوند نسبت به جهان تعالي و برتری مطلق دارد ، جهان کاملا از وي جدا نيست. جهان به صورتي اسرارآميز غوطه ور در خداوند می باشد . يعني معتقد بودن به هر نوع حقيقتي مستقل و جدا از حقيقت مطلق، افتادن در گناه بزرگ اسلام يعني شرک است و انکار “لااله الا الله” و اين جمله در واقع شهادت دادن به اين امر است که هيچ حقيقتي جز حقيقت مطلق وجود ندارد.
عالم و اشيائي که در آن است خدا نيستند ولي حقيقت آنها چيزي جز حقيقت او نيست. اگر چنين نباشد آنها نيز حقيقتهاي مستقلي خواهند بود که در واقع مثل اين است که آنها نيز خداياني جز الله می باشند. البته برخي “مستشرقين” او را به عقيده “همه خدايي” متهم کرده اند اما واقع آن است که ابن عربي حقيقت الهي را از مظاهر و تجلياتش متمايز مي داند و به آن جنبه تعالي مي دهد و در عين حال همه مظاهر و تجليات را از هر لحاظ مجزا از حقيقت الهي نمي داند . . ب - انسان کامل: يکي از معتقدات باطني اسلام که آن نيز نخستين بار با اصطلاحات خاص خود توسط ابن عربي صورت بندي شد نظريه انسان کامل است ، اين نظريه امروزه به عنوان “اصل برگزيده” تصوف ناميده شده است.
از نظر ابن عربی انسان کامل نمونه يک حيات روحاني است که مي داند مقصود از انسان بودن چيست . او می گويد : در حقيقت هر انساني بالقوه انسان کامل است ، اما بالفعل تنها پيغمبران و اوليا را مي توان به اين نام خواند.
ابـن عـربـي, انسـان کامل را نايب حق در زميـن و (معلـم الملک) در آسـمـان مـي خـواند, او را کامل تريـن صـورتـي مـي داند که آفريده شـده و مرتبه او از حـد امکان برتر و از مقام خلق والاتر است. به خـاطـر مـرتبه وي, فيض و مـدد حق که سبب بقـاي عالم است, به عالم مي رسد.
از نظر او ، انـسان کامل, محل همه نقشها و نگارهاي اسماء الهي و حقـايق دنيو ي اسـت انسـان کـامل, روح عالـم و عـالـم جـسـد اوسـت. هـمان گـونه که روح به وسيله قـواي روحاني و جـسمانـي به تدبير بـدن و تصرف در آن مـي پـردازد, انسـان کـامل نيز, بـه وسـيـلـه اسـمـاي الــهي که خداوند راز و رمز آنها را به وي آمـوخته است, در عالـم دست مـي يازد و همان گـونه که روح سبب حيات بـدن اسـت و چـون آن را رها سازد, جسـد از هـر کمالـي تهي مـي شـود, انـسـان کامل نيز مايه حيات عالـم است و چـون او ايـن جهان را ترک کـنـد, ايـن عـالـم تـباه و از معني خالي مي شـود.
انـسـان کـامـل از جنس ايـن عالم نيست و به علـم لدني مجهز است و رفـتـار و کردار او, فراسـوي درست و نادرست است. .ج- وحدت اديان: در ميان نظريات ابن عربي، اعتقاد وي به وحدت دروني همه دينها جلب توجه خاص مي کند روی همين اصلي است که وی مورد قبول عموم متصوفه قرار گرفته است وي ادعا مي کرد که شرايع الهي همه راههايي هستند که در نهايت همه به يک مقصد مي رسند و چون کسي درست به آداب يک دين آسماني عمل کند مثل اين است که به همه آنها ايمان آورده است.
استاد محترم در اين جاه همان گفتگو معروف فيلم مارمولک به ذهنم امد راه رسيدن به خداوند گوناگون است و به اندازه انسان ها راه رسيدن به خداوند وجود دارد . . وي در شعر معروف خود اين مطالب را اينگونه بيان مي کند ! : قلب من گنجايش هر صورتي را پيدا کرده است ، قلب من چرا گاه غزالان است و صومعه راهبان ، بتخانه اصنام است و کعبه حاجيان و الواح توارت و کتاب قرآن ، من پيرو دين عشقم ....”(1)وي پايه اصلی عبادت را عشق مي داند و معتقد است هرچيزي که پرستيده مي شود، حتي اگر بت و يا صنم هم باشد ، بهر ه اي از عشق دارد. وي خود را عاشق خدايي مي داند که متعلق به همه اديان است و نه صرفا اسلام و يا کدام دين خاص ديگر که باز تاکيد وی به وحدانيت اديان را می رساند. تاليفات: بزرگترين اثر ابن عربي که شکل دائره المعارف دارد، فتوحات است که مشتمل بر 560 فصل است که در آن فصول اصول عرفان و علوم باطني و ديني مختلف و نيز تجارب و احوال روحاني خود محي الدين به شکل خيلی مشرح به بحث گرفته شده است.
وي در اين کتاب مکررآ اشاره کرده است که آنرا به الهام خدا نوشته است زيرا بنا بر گفته وي در يکي از شهودات خود از طرف خداوند برزگ فرمان يافته بود که تاليف اين کتاب را در سفر مکه آغاز کند و از آنروز آنرا “الفتوحات المکيه” ناميد.
اثر ديگر او فصوص الحکم است. اين کتاب در واقع وصيتنامه روحاني است که ابن عربی ان را به نگارش گرفته است و از همه کتابهاي ديگر او او بيشتر خواننده را بخود جلب می کند . به گفته خود شيخ تاليف آن نتيجه رويتي بوده است که از پيامبر بزرگ ما عليه السلام را او در خواب ديده و آن حضرت کتابي در دست داشته است و به شيخ فرمان داده است که آن را بگيرد و به جهانيان برساند تا همگان از آن بهره مند شوند ، خود عنوان کتاب که به معني نگينهاي حکمت است رمزي از محتويات آن است و هر نگيني محتوي گوهري گرانبهاست . .منابع ابن عربي: هيچکس نمي تواند درباره منابع و مآخذ آثار يک نويسنده متصوف و يا عارف ، به معناي تاريخي سخن بگويد، زيرا صوفي و يا عارف مطالب خود را به صورت مستقيم از عالم بالا دريافت مي کند و از دريافت تاثيرات تاريخي و بشري تا حدودي آزاد است صوفيان و عارفان معرفت را از راه اشراق ، شهود و علاقه شديد قلبی نسبت به حق از حق تعالی دريافت مي کنند که بطوری نمونه در بالا در مورد منابع فتوحات المکيه و فصوص الحکم مطالعه نموديد ، منبع اولی الهام خداوندی و دومی هم از پيامبر ما حضرت محمد عليه السلام بوده است.
به نظر من تنها از لحاظ بيان و صورت بندي اين تجليات و نوشتن اين اثار گران سنگ ممکن است وی از نوشته هاي ديگر عارفان و بزرگان مدد گرفته باشد ، در مورد ابن عربي هم بايد گفت منبعي اصلي وي علم عرفان، وی بوده است که درحالت مشاهده دريافت مي کرده است.
ولي از لحاظ تعبير افکار و صورتبندي آنها مي توان گفت که از برخي جريانها متاثر بوده است. وي بيش از همه از صوفيان قديم خصوصا حلاج متاثر بوده است. و در کنار حلاج از حکيم ترمذي و بايزد بسطامي نيز اثر پذيرفته است. وي با آثار متاخر غزالي بزرگ نيز آشنايي کامل داشته و در ترويج افکار او کوشيده است در ضمن وی برخي از انديشه هاي فلسفی ابن سينا را نيز پذيرفته است ، اما مهمترين آن منابع ، همان عالم شهود است که براي او همچون عالم واقعي محل کشف حقايق بوده است.منابع :
1- ترجمان الاشواق، محي الدين عربي، چاپ نيکلسون، ص 19.
2- فتوحات ، اثر بزرگ خود ابن عربی.
3- انترنيت .
4- برداشت های خودم از دروس درون صنفی.

ü استاد محترم اميد که اين تحقيق کوتاه در رابطه با ان شخصيت بزرگ عرفانی مورد قبول تان قرار گيرد ، خيلی علاقمند بودم که در مورد او چيز های را بدانم ، خوب شد زنده گی همچو فرصت را برايم داد.

با احترام شاگرد و دوست شما ، عبدالوهاب "" آزاد"".
محصل سال چهارم ، ديپارتمنت زبان و ادبيات دری.

ریشه و استخوان

ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای